عکس کیک عمل بینی

کیک عمل بینی

۲ هفته پیش
خورشید
تابستان برای خورشید بوی زردآلو می‌داد و یوسف;
عمو زاده ی پای کوه نشینش
یوسف دوست داشتنی‌اش با همان چشم‌هایش که جانوار داشت..
که دل می بُرد
جان می‌کند..
هرچه خورشید عاشق بود، یوسف عاشق تر..

تعطیلاتِ تابستانِ خورشید، به هوای دیدن یوسف معنا پیدا میکرد..
۱۵ سالگی تا ۲۰ سالگی او پر بود از نگاه یوسف و چشم‌هایی که حرف های زیادی داشت..
شبیه زردآلوهای باغ آقا بابا که یوسف همیشه تازه ترینش را برای خورشید می چید..

هرچه عشق میخش را محکم تر توی دل آن‌ها می‌زد
باقی نگران تر می‌شدند
کسی راضی به این دلدادگی نبود
مادر خورشید، دلش داماد پای‌کوه نشین نمیخواست
مادر یوسف هم دختر آن مادر را..

عاقبت نگذاشتند خورشید تابستان جاری را پای‌کوه برود
آنقدر اورا پیچ و تاب بستند که حتا از یواشکی های دیدارهای یوسف هم منع شد..
یکی دوسال که گذشت مادر
خورشید را راضی کرد تا با یک پسرِ خوبِ آشنا ازدواج کند و فراموش کند روزی عاشق عموزاده اش بوده..

یوسف اما..
برای خورشید چنین نوشت:
رفتی و عشق هم تو را باز نگرداند
بی کنایه خوشبخت باش
اگر تا ابد تابستانت..تابستان بماند.. .

سال‌ها بعد
خورشید
هنوز تابستان‌هایش بوی زردآلو می‌داد
بوی یوسف..
بوی دلتنگی.. .
...